سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
MAD2
 
 

سلام

دیروز ADSL کار نمیکرد نشد پست بزارم

ولی امروز شد 10 روز..

باورم نمیشه که اون تونسته اینهمه مدت بدون من با خودش کنار بیاد .. نمیدونم شاید فرصت میخواد ... شاید چند وقت دیگه برگرده..

دوشب که آرومم ... چون زنگ زدم بهش از باجه ... صداشو شنیدم ... دل حرف زدن نداشتم ... نمیتونستم چیزی بگم ... ولی خیلی خوشحال شدم..

میترسیدم اگه حرف بزنم گوشیو روم قطع کنه یا اینکه چیزی بگه که دلم نمیخواد بشنوم..

من حرف زیاد دارم واسه گفتن ... ولی میترسم که گوش نده .. میترسم وضع از اینی که هست بدترشه..

میترسم از همه چیز...

خیلی دوست داشتم الان باحاش حرف میزدم...

دیروز داداششو دیدم ... از من پرسید از ایمان چه خبر گفتم نمیدونم..

من گفتم حالش خوبه؟ چیکار میکنه؟ گفت خوبه .. هست..

گفتم کی از سر کار میاد ؟ گفت 8

با این که این دو شب آرومم ولی دلم خیـــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــی واسش تنگ شده...

کاش برگرده .. که جبران کنم ...

یعنی برمیگرده؟ یعنی دوباره میاد پیشم بمونه؟

خیلی کلافم...:(:(:(

خـــــــــــــــدایا


19/11/89              21:49




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89 بهمن 19 :: 9:49 عصر :: توسط : I-MaD

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند


ستایش کردم ، گفتند خرافات است


عاشق شدم ، گفتند دروغ است


گریستم ، گفتند بهانه است


خندیدم ، گفتند دیوانه است


دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !


دکتر علی شریعتی

 


 

نده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت

 


 

زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه

زیست و آزادانه مرد.

 


 

انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است

چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد

 


 

خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت

 


تهمت و دروغ را دشمن سفارش میدهد و منافق

 

 میسازد و عوام فریب پخش میکند وعامی انرا میپذیرد

 


 

خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را  که: میخواهند باشم نکند

 


 

زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر

 علی شریعتی پرسید :


به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟


دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهد لباسی

 بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او

 خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست"

 


 

انسان به اندازه ای که به مرحله

انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری

می کند"

 


 

انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است

 


خداوندا من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و

 

 آن هم خدای است که من دارم و تو نداری

 


هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم

 

ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم

 


انسان بزرگی بود...کاش تو دنیـــــــــا از ایــــن مـــــرد ها زیـــــــــاد بـــــــــود

 

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 89 بهمن 17 :: 11:9 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

وقتی 8 روز کسیوو که دوستش داری نبینیو باهاش حرف نزنیو هیچ خبری ازش نداشته باشی چه حالی پیدا میکنی؟؟

دیوونه نمیشی ..؟

خسته نمیشی..؟

نمی خوای باشه؟

من میخوام و نیـــــســـت...

هرشب بد تر از دیشب ... از نبودش دلم داره میترکه... خسته ام از نبودش ...

وقتی بـــــود پشتم گرم بــود ، حالا دیگه هیچ پشت گرمی ندارم ..

غیر از اون نمیتونم به کسی اعتماد کنم..دیگه کسی نیست بهش تکیه کنم..دردو دل کنم ..

نمیدونم ..ولی یه چیزی هست ته دلم میگه برمیگره ... میگه فرصت میخواد ... صبر کن ...

الان دارم صبر میکنم ... ولی اگه نیاد چیکار کنم؟؟:((:((:((

تا دیروز نشون میدادم که دارم داغون میشم...ولی الان از تو دارم خورد میشم،آب میشم،کباب میشم،داغــــــــــــــــــــون میشم...

الان دوست دارم قلبمو از سیـــنم بکشم بیروون ... طاقتش داره تموم میشه...

مگه دل من چقدر بزرگه که بتونه تحمل کنه ...

نمیتونم .... نمیتونم ...

دارم دیــــــــــــــــــوونـــــــــــــــــــه میشم ...

خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــا..


17/11/89                  22:24





موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 89 بهمن 17 :: 10:25 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

با امروز شد 1 هفته:(:(

1هتفست هیچ خبری ازش نیست..

1هفتست صداشو نشنیدم...

واقعا دارم دق میام ..:((

1هفتست دارم به دلم میگم برمیگرده..برمیگرده..

تو این 1هفته خیلی خسته شدم...نمیدونم بقیهشو چجوری باید تحمل کنم..

دلـــــــــــــــــــــــم خیــــــــــــــلــــــــــــی گرفته... تو گلوم بغض دارم..

نمیدونم گناهم چیه...!!!!

از همه چیز بریدم ... هیچ چیزی وقتی نباشه خوب نیست:(:(:(

امروز رفتم طرف مغازش..گفتم شاید بین راه دیدمش .. اما زهی خیال باطل..

هر حظه به گوشیم نگاه میکردم که شاید بهم  بزنگه :(

اما هیچی به هیچی...


خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشـــــــتـــی                                بی وفاشه اون کسی که دلتو واسش میذاشتی

خیلی سخته تو زمستون،غم بشـــــینه روی بــــــرفـــا                                میسوزونه گاهی قلبو زهر تلخ بعضــــــی حــرفــــا

خیلی سخته اون کسی که اومدو کردت دیــــــــوونــه                                حوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمیـــــــمونه

خیلی سخته اون که میگفت واسه ی چشات میمیره                                 بره و دیگه سراغی از تو و نگــــــــــات نگـــــــــیره

خیلی سخته واسه ی اون بشکنه همـــــه غـــــرورت                                 اما اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبـــــــــــورت


16/11/89                     19:9




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 89 بهمن 16 :: 7:9 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

روز 6

تو این 6 شب آروم و قرار ندارم..

خیلی کلافم..

هر شب خواب میبینم...کابوس میبینم...

هیچ کس حال دلمو نمیفهمه ...

خسته ام از همه چیز...

وقتی بود قدرشو ندونستم ... حالا که نیست دارم حسرت روزای رفت رو می خورم ..

همش تو فکرشم یه لحظه هم بیرون نمیام ...

قدم به قدم خاطراتش زنده میشه واسم ...

کاش برگرده و جبران کنم.. کاش ..کاش ..کاش...

دلم پر غصه ست ... حالا دیگه با گریه هم آروم نمیشم ...

ههههههههههههههههههههییییییییییییییییییییییی


15/11/89               1:17




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : جمعه 89 بهمن 15 :: 1:17 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

امروز 5 مین روز که رفته...

دلم واسه صداش تنگــــــ شده ...

هر روز که میگذره  داغون تر میشم..

داغون ..داغون .........

قلبم از شدت غصه یه حال بدی داره ه ه  ه..:(:(

خدایا کمکــــــــــــــ . . .


کاش نمیدونستی که چقدر دوست دارم.

چقدر برای گریه هام شونه هاتو کم دارم.

کاش نمیدونستی که دلم بدون تو می گیره.

ولی افسوس تو رفتی تا دلم بمیره.

عاشقت هستم . دیوونت هستم .

خالیه جای دستات تو دستم .

دیوونه میشم وقتی نباشی.

چطور دلت میاد جداشی.

من که تو دنیا جز تو ندارم.

وقتی که نیستی من کم میارم.

تورو کم دارم توی این خونه.

هستی آرومم نیستی دیوونه.

کاش یه شب میومدی به خوابم دوباره.

میدیدی که قلب من کسی رو غیر تو نداره

باز هنوزم عطر تو میپیچه توی خونم.

کجایی ببینی بی تو داغونم.

برگرد

14/11/89      15:54

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 89 بهمن 14 :: 3:55 عصر :: توسط : I-MaD

سلام...

با امروز 4 روزه ک رفته...:(

خــــــــــیــــــــــــلـــــــــــــــی  دلم گرفته...

دیشب به خواهرش اس ام اس دادم ... گفت تمام عکساتو پاک کرد ...

داغون بودم ... داغون تر شدم ...

بهش تک انداختم ،جواب نداد

اس ام اس دادام جواب نداد

2باره اس ام اس دادم جواب نداد

انگار اونطرف هیچ کس نبود.....

نیمیفهمم ... یعنی باید باور کنم که دیگه نیست ... یا نه؟

همه میگن دوستت داشته باشه بر میگرده...

میگن مگه میشه آدم عشقشو بخاطر کاری که فقط یه بار انجام داده اونم به اشتباه و خریت ول کنه و بره ...

مگه الکیه که همهچی تموم شه ...

خسته ام ...... خسته....

خدایا کـــــــــــمــــــکـــــــــــــــ . . .

13/11/89      16:08




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 89 بهمن 13 :: 4:8 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

با امروز 3 روز که رفته...

نه زنگی ... نه اس ام اسی...نه تکی...

خیلی دلم بی قراری میکنه...

یکم امید دارم...که خدا کنه نا امید نشم...

ههههههههههههههههههییییییی

دلم خــــــــیــــــلـــــــــی گرفته...

امروز یکی زنگید خونمون حرف نزد....فکر کردم خودش...انقدر خوشحال شدم.... ولی بعد فهمیدم داداشم بود...

نمیدونین چه حال بدی پیدا کردم...انگار تمام دنیا رو سرم آوار شد... خیلی مسخرست نه؟

انگار یکی قلبمو تو دستش گرفته و هی فشار میده ...

دارم کم کم ... آهسته آهسته ... میمیرم ...

فقط واسه اون یه کم امیدی که دارم زندم...

خیلی سخته...

خدایا کمک کــــــــــــــــــــــــن ....

..................

12/11/89         20:12




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89 بهمن 12 :: 8:12 عصر :: توسط : I-MaD

سلام...

1روزو 2 شب ازش خبر ندارم...دارم دیوونه میشم... صبح تا شب کارم گریست...بند نمیاد..

دیروز خواهرش اومد باهام حرف زد...

اولش امید میداد... ولی وقتی ایمان بهش زنگید... دیگه امید نداد بهم ...حرف از جدایی زد..

گفت اگه دیگه نیاد چیکار میکنی.؟نگاش کردم ...گریه کردم ... گفتم نمیدونم...

همه بهم میگن صبر کن بر میگرده ... یا میگن بسپار به خدا ... اگه صلاح باشه خودش درست میشه..

منم سپردم... وااااااای که چقدر از این صلاح بدم میاد...کاش همچین چیزی نبود...

خیلی بیقرارم...

جرات ندارم بزنگم بهش...

خستم... دلم میخواد بزنگم ... بگم غلط کردم ... اشتباه کردم... بچگی کردم...

ولی اون دیگه جوابمو نمیده...:((:((

دارم روااااااااااااااااااااااااااانی میشم...

حالم خیلی بده...

میترسم نیاد ! کاری دست خودم بدم...

اون که هیچ وقت این وب و نمیخونه ..

آخه دارم واسه کی مینویسم.........................................

خدایا کمکم کن... محتاجم به کمکت....

میدونی نباشه نیستم........:(:(:(:(

خواهش میکنم.

 

11/11/89     12:54




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : دوشنبه 89 بهمن 11 :: 12:54 عصر :: توسط : I-MaD

همه چیز تموم شد

رفاقت 3 ساله

عشق اول و آخرم

رفت


فقط واسم دعا کنین طاقت بیارم

دعا کنین .............

9/11/89           21:00




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 89 بهمن 9 :: 9:0 عصر :: توسط : I-MaD
<   1   2   
درباره وبلاگ
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست .
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 92051