سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
MAD2
 
 

سلام...

بعد چند هفته دوباره اومدم بنویسم..

اولین روزایی که این وب و ساختم نمیدونستم چی بنویسم..ولی الان فقط دارم از یکی مینویسم که با همه ی زخمهایی که رو قلبم ازش یادگاری مونده به جا اینکه ازش متنفر باشم ولی همچنان دوسش دارم..

روزی که بهمش اس دادم و بهم زنگ زد.. فکر کردم دیگه چشم انتظاری تموم شده و برگشته.. خیلی خوشحال بودم ... یه جوری که انگار تمام خوشی های دنیا رو بهم دادن.. باهاش حرف زدم ..دوباره بعد یه مدت طولانی که نبود با صداش جون میگرفتم و آروم میشدم.. فکر میکردم دیگه مال منه و داره ناز میکنه و از این حرفا ...

ولی وقتی بهم گفت 3ماه با یکی دیگست... خرد شدم .. اول باورم نشد ... جون خودشو قسم خورد که راست میگه..

بهش گفتم خوب ولش کن ،الان من  برگشتم .. گفت نمیشه ،آخه میدونی چیه اون خیلی دوسم داره .. همه وجودم زیر این حرفش له شد .. پس من چی ؟؟؟سهم  این 3سال دوست داشتنه من کجا رفت؟؟ که بعد 2ماه رفت با یکی دیگه...

میخواستم آدرس این وبو بدم که ببینه دوستداشتنه من چقدره ... میخواستم بگم الکی نیست.. ولی گفتم بیخیال.. رسم دنیا همینه ..

همه حرفاش رو مخمه ... هر روزو شب مرور میشن ...

نمی تونم بگم بیخیالش شدمو از اینکه با یکی دیگست ناراحت نیستمو به اصطلاح روشنفکرمو ..از این اراجیف ..اتفاقا برعکس از اعماق وجودم دارم میسوزم و آتیش میگیرم.. خیلی حس بدیه ..

از اون به بعد تصمیم گرفتم فراموشش کنم ..ولی هر روز بیشتر از روزای قبل خاطراتش میاد جلو چشام ... الانم که دارم مینویسم  قلبم از جاش داره در میاد ..غصه داره..خستم ..دیگه هیچ هیجانی واسه زندگی کردن ندارم..هیچ لذتی نداره زندگیم...

بریدم....



نگران نباش
حال دلم خوب است !!!
...نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو ...
آرام
...جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد

 

27/4/90                                18:15




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : دوشنبه 90 تیر 27 :: 6:15 عصر :: توسط : I-MaD
<   1   2   
درباره وبلاگ
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست .
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 91940