سلام..

امروز دیدمش..

رودررو..

چشم تو چشم شدیم باهم..ولی زیاد نگام نمیکرد..

خیــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــی دوســــــــــــش دارم..

وقتی دیدمشو امانتیمو بهم داد.. دللم نمیخواست از پیشش برم..

دلم میخواست یه حرفی بزنه..

دلم میخواست بگه برگرد..

از پریروز تاحالا همش تو ذهنم داشتم تصور میکردم که چی میشه وقتی دیدمش..

همش از اینکه هیچ اتفاقی نیوفته میترسیدم .. ولی همین شد..

از وقتی اس ام اس داد تا دیشب گریه نکردم..دلم یه جورایی خوش بود که برمیگرده...

ولی......

امشب خیلی بیقراره دلم..

چرا همیشه باید اون کسی که بخوای نباشه پیشت.....

کااااش بودی..

دارم از ته ته ته ته ته ته ته دلم میگم..کاش بوووووووووووووووووودی...

مثل خودش میگم کاش جاش خالی نبود...........

 

28/2/90                                               22:22

موضوع مطلب :

سلام..

نمیدونم باید خوشحال باشم یا اینکه ناراحت..

(شنبه بهم اس ام اس دادو گفت بیا سیمکارتتو بهت بدم...

منم گفتم که لازم ندارم..

گفت بیا لباستو بگیر..

گفتم باشه..

امروز گفتم کی میتونم لباسمو بگیرم ازت .. گفت معلوم نیس

دوباره شب اس داد گفت هر موقع تونستی بیا بدم بهت ..

گفتم کحا .. گفت نزدیکای مغازه...)

کسی که حتی جواب اس ام اس منو نمیداد بهم اس ام اس داد..

باهام حرف زد..

نمیدونم گیج شدم..

یعنی خدا صدامو شنیده و داره کمکم میکنه... یا اینکه یه رویای الکیه؟

از بلاتکلیفی بدم میاد..

یعنی انتظارم تموم شد و داره بر میگرده؟؟یا اینکه خدا داره دلمو خوش میکنه؟

چهارشنبه مبرم که ببینمش..دعام کنین..

محتاجم به دعاتون....

 

27/2/90                                                          00:35

 

موضوع مطلب :

سلام..

چقدر زود 3 ماه گذشت و 4رومین ماه داره میاد..

تو این چند وقت فقط کارم شده شموردن روزا و به یاد آوردن خاطرات..........

کاش بود..

دلم میخواست پیشم باشه الان...

دلم میخواست که بهم زنگ بزنه..باهاش حرف میزدم..

نه که فکر کنید عقده ای مااا  ...نه!!!

فقط دلم از خیلی زیاد بیشتر براش تنگ شده ..

کاش بود ..

این جمله این چندوقت رو زبونمه ...(کاش بود)

 

---

 

کاش در این شهر آلوده

با آدکهای تکراری و

رنگ از رو پریده..

کسی هم پیدا میشد

که صدای زجا های دلم را میشنید

و به آن التیام میبخشید

کاش در این ذهن خسته

به جای رویای آمدن یک مسافر

خیال پرنده شدن بود

لاقل این دل بیتاب

به جای منتظر ماندن،پرواز میکرد

ای کاش هیچ وقت عشق

وارد دل نمیشد

تا خیالبافی های شبانه

ذهن خسته ام را خسته تر کند

ای کاش میشد همان دخترک نق نقوی بچگی هایم می ماندم

که تمام غمم

خرید عروسک پشت ویترین مغازه بود...

 

22/2/90                              22:28

موضوع مطلب :

سلام...

سه ماه از رفتنش گذشته..به جا اینکه فراموشش کنم هر روز بیشتر یادش میکنم ..

این روزا هر وقت دلم میگیره هر جاییو پیدا میکنم مینویسم..

کاش بود...

 

---

 

دل داده منم ... دل کنده تویی.

تو که میدانستی...

من نخواهم خفت یک شب بی تو ..

تو که میدانستی.

دل من سخت وفادار تو است..

تو که میدانسی..

روزو شب در هر دم..

دل من نام تورا میخواند..

آن شب سرد زمستان ..

تو چه گفتی با من ..

دل من سخت شکست..

دست و پایم لرزید..چشمانم پر اشک..

تو به من گفتی باید بروی..

نمیدانستم که چرا!!! تا به کجا....تا به چه وقت..!!

نتوانستم که بگویم...

نرو ای عشق محال..نرو ای مرهم جان..

نرو بی تو شب من سرد ر.زم تاریک..

و تو رفتی و دلم در حسرت تو ..

تا که بودی آشنا بودم با مردم شهر..

ولی حالا.........

من اگر خسته و تنها در این،

شهر پر خاطره تنها ماندم..

دلیلش دل توست..

دل من منتظراست..

که تو شاید روزی برگردی.

وتا روز همان برگشتن.

مینویسم..برگرد..

 

17/2/90                       11:57

موضوع مطلب :

سلام...

امروز 9/2/90   سالگرد رفاقتمونه..اما اون نیست ...

ودقیقا با امروز 3ماه که رفته...

نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ..

نمیدونم باید امروزو جشن بگیرم یا نه؟ اما اون که گذاشته و رفته...!

الان که دارم مینویسم .خاطرهاش تو ذهنم مرور میشه...

دلم خیلی گرفته..

دیروز زنگ زدمو صداشو شنیدم.. انقدر دلم گرفت .. بغض گردم .. دلم خیلی واسه شنیدن صداش و خنده هاش تنگ شده بود..

امروز دارم مینویسم اما بدون ایمان ...

نمیدونم تا کی باید نبودشو حس کنم .. تا کی باید منتظرش باشم که برگرده..!

خیلی خستم ...

خیـــــــــــــــــــــــلی  دوسش دارم خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی..

 

موضوع مطلب :