سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
MAD2
 
 

سهراب گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران ندیده

  ********************************************************

لحظه ی دیدار نزدیک است              باز من دیوانه ام ،مستم

باز می لرزد ، دلم ، دستم              بازگویی در جهانه دیگری هستم

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ!          

های! نپریشی صفای زلفکم را دست!

و آبرویم را نریزی دل!

لحظه ی دیدار نزدیک است

*******************************************************

میترسم ... خیلی می ترسم از دستش بدم... با اینکه 2سالو خورده ای باهاشم اما  بیشتر از چشام بهش اعتماد دارم

ولی.......

اگه تنهام بذاره چیکار کنم...؟؟

اگه یکی دیگرو پیدا کنه...؟؟

اگه...؟؟؟

این فکرا عذابم میده ... بعضی اوقات دیوونم میکنه

چون به هر پسری میرسم میگه : دل نبند بهش .. ارزش نداره پسر .. میشکنه میره .. من جنسمو میشناسم!!!!!!!

با اینکه خودشون پسرن اما اینارو میگن...!!!

اما من بهش اعتماد دارم... هر کی هرچی می خواد بگه ..بگه..

شاید همش بخاطر دلبستن...

نمیدونم... نمیدونم.. نمیدونم ... وااااااااااااای خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا.. دارم روانی میشم

خیلی خستم ... از زندگی.. از خودم.. فقط وجود اون آرومم میکنه

خودت کمکم کن




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89 خرداد 18 :: 12:5 عصر :: توسط : I-MaD

شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم و او هرلحظه سر را رو به بالاها تشکر از خدا می کرد پس از چندی هوا چون کوره آتش زمین می سوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟ در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم هرگز دوایی نیست واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما!! نمی فهمید حالش را چنان می رفت و من در دست او بودم وحالا من تمام هست او بودم دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟ نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟ و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت نشست و سینه را با سنگ خارایی زهم بشکافت زهم بشکافت اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد زمین و آسمان را پشت و رو می کرد و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را به من می داد و بر لب های او فریاد بمان ای گل که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی بمان ای گل ومن ماندم نشان عشق و شیدایی و با این رنگ و زیبایی و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 87 بهمن 20 :: 11:57 عصر :: توسط : I-MaD

شاید آن روز که سهراب نوشت :

                                       تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

وباید این گونه می نوشت :

                                      چه شقایق باشی چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 86 اسفند 28 :: 10:51 صبح :: توسط : I-MaD

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

 

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : جمعه 86 مهر 13 :: 5:42 عصر :: توسط : I-MaD




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 86 مهر 1 :: 9:43 عصر :: توسط : I-MaD

خدایا من اینجایم برایم بگووو که هستی ،که می بینیم ،که نوازشم می کنی،به جای پدر که هرگز(( وقت ندارد و همیشه گرفتار است )) برایم بگوو هستی به جای مادر تا گوش کنی و بپذیری مرا هر آنچه که هستم .

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 86 تیر 6 :: 9:10 عصر :: توسط : I-MaD

مرداب چشمان تو مرا به اعماق وجودت فرو برد

و وقتی خواستم از آن در آیم

پاهایم در این مرداب پوسیده گیر کرد و

هرگز نتوانستم بیرون بیایم

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 86 تیر 6 :: 9:1 عصر :: توسط : I-MaD

سلام ای تنها بهونه برای نفس کشیدن                                

هنوزم پر می زنه دل برای به تو رسیدن

برای جواب نامت میدونم که خیلی دیره

بزن به حساب غربت نکنه دلت بگیره

می دونی که دست من نیست

بازیهای سرنوشته

رو قشنگا خط گشیده

زشتارو برام توشته

یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم

از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم

یه دفعه یه مهمون اومد عقلمو یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید

اولش گفتم یه حس یا یه اتفاق ساده

اما بعد دیدم که عشق آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی مثل غنچه ها تو پاییز

سرنوشت تو سفید ماجرای من دل انگیز

از طرف بهاره بهترین کس تو زندگیم




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 86 تیر 6 :: 6:0 عصر :: توسط : I-MaD

رنگ دیوار اتاقم آبیست   

تنهایی من نارنجیست

آری،زندگی قفسی است از آهن و سرب

رنجشی است که در آن خواب نیست

در حیاط خانه ی ما حوضیست

در کنار حوض هم

اطلسی ها مرده اند

گل ها پژمرده اند

عشق ها پوچیده اند

چشم هایم تاریکی و شب را بهتردیده اند

آسمان تاریک ،تاریک است

قلب من غمگین،غمگین است

سالها ماندم در آغوش عذاب

زندگی سخت است بی حد و حساب




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 86 تیر 6 :: 5:59 عصر :: توسط : I-MaD

گفتم سلام ،سکوت کردی

نگاهت را دزدیدی

نگفتی:

نگفتی ما هم دلی داریم

نگفتی این همه دوری برای چیست؟

تنها گفتی خداحافظ

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 86 تیر 5 :: 8:18 عصر :: توسط : I-MaD
<   <<   6   7   8   9   
درباره وبلاگ
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست .
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 92495