سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
MAD2
 
 

سلام

امروز 5 مین روز که رفته...

دلم واسه صداش تنگــــــ شده ...

هر روز که میگذره  داغون تر میشم..

داغون ..داغون .........

قلبم از شدت غصه یه حال بدی داره ه ه  ه..:(:(

خدایا کمکــــــــــــــ . . .


کاش نمیدونستی که چقدر دوست دارم.

چقدر برای گریه هام شونه هاتو کم دارم.

کاش نمیدونستی که دلم بدون تو می گیره.

ولی افسوس تو رفتی تا دلم بمیره.

عاشقت هستم . دیوونت هستم .

خالیه جای دستات تو دستم .

دیوونه میشم وقتی نباشی.

چطور دلت میاد جداشی.

من که تو دنیا جز تو ندارم.

وقتی که نیستی من کم میارم.

تورو کم دارم توی این خونه.

هستی آرومم نیستی دیوونه.

کاش یه شب میومدی به خوابم دوباره.

میدیدی که قلب من کسی رو غیر تو نداره

باز هنوزم عطر تو میپیچه توی خونم.

کجایی ببینی بی تو داغونم.

برگرد

14/11/89      15:54

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 89 بهمن 14 :: 3:55 عصر :: توسط : I-MaD

سلام...

با امروز 4 روزه ک رفته...:(

خــــــــــیــــــــــــلـــــــــــــــی  دلم گرفته...

دیشب به خواهرش اس ام اس دادم ... گفت تمام عکساتو پاک کرد ...

داغون بودم ... داغون تر شدم ...

بهش تک انداختم ،جواب نداد

اس ام اس دادام جواب نداد

2باره اس ام اس دادم جواب نداد

انگار اونطرف هیچ کس نبود.....

نیمیفهمم ... یعنی باید باور کنم که دیگه نیست ... یا نه؟

همه میگن دوستت داشته باشه بر میگرده...

میگن مگه میشه آدم عشقشو بخاطر کاری که فقط یه بار انجام داده اونم به اشتباه و خریت ول کنه و بره ...

مگه الکیه که همهچی تموم شه ...

خسته ام ...... خسته....

خدایا کـــــــــــمــــــکـــــــــــــــ . . .

13/11/89      16:08




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 89 بهمن 13 :: 4:8 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

با امروز 3 روز که رفته...

نه زنگی ... نه اس ام اسی...نه تکی...

خیلی دلم بی قراری میکنه...

یکم امید دارم...که خدا کنه نا امید نشم...

ههههههههههههههههههییییییی

دلم خــــــــیــــــلـــــــــی گرفته...

امروز یکی زنگید خونمون حرف نزد....فکر کردم خودش...انقدر خوشحال شدم.... ولی بعد فهمیدم داداشم بود...

نمیدونین چه حال بدی پیدا کردم...انگار تمام دنیا رو سرم آوار شد... خیلی مسخرست نه؟

انگار یکی قلبمو تو دستش گرفته و هی فشار میده ...

دارم کم کم ... آهسته آهسته ... میمیرم ...

فقط واسه اون یه کم امیدی که دارم زندم...

خیلی سخته...

خدایا کمک کــــــــــــــــــــــــن ....

..................

12/11/89         20:12




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89 بهمن 12 :: 8:12 عصر :: توسط : I-MaD

سلام...

1روزو 2 شب ازش خبر ندارم...دارم دیوونه میشم... صبح تا شب کارم گریست...بند نمیاد..

دیروز خواهرش اومد باهام حرف زد...

اولش امید میداد... ولی وقتی ایمان بهش زنگید... دیگه امید نداد بهم ...حرف از جدایی زد..

گفت اگه دیگه نیاد چیکار میکنی.؟نگاش کردم ...گریه کردم ... گفتم نمیدونم...

همه بهم میگن صبر کن بر میگرده ... یا میگن بسپار به خدا ... اگه صلاح باشه خودش درست میشه..

منم سپردم... وااااااای که چقدر از این صلاح بدم میاد...کاش همچین چیزی نبود...

خیلی بیقرارم...

جرات ندارم بزنگم بهش...

خستم... دلم میخواد بزنگم ... بگم غلط کردم ... اشتباه کردم... بچگی کردم...

ولی اون دیگه جوابمو نمیده...:((:((

دارم روااااااااااااااااااااااااااانی میشم...

حالم خیلی بده...

میترسم نیاد ! کاری دست خودم بدم...

اون که هیچ وقت این وب و نمیخونه ..

آخه دارم واسه کی مینویسم.........................................

خدایا کمکم کن... محتاجم به کمکت....

میدونی نباشه نیستم........:(:(:(:(

خواهش میکنم.

 

11/11/89     12:54




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : دوشنبه 89 بهمن 11 :: 12:54 عصر :: توسط : I-MaD

همه چیز تموم شد

رفاقت 3 ساله

عشق اول و آخرم

رفت


فقط واسم دعا کنین طاقت بیارم

دعا کنین .............

9/11/89           21:00




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 89 بهمن 9 :: 9:0 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

تا حالا شده یه روز خوبو تو زندگیت احساس کنی؟

تا حالا شده یه روز خیلی مهم داشته باشی؟

یه روزی که حس کنی همه چیز بعد اون تغییر میکنه..

یه روز متفاوت تو همه ی روزا...

یه روز که حس کنی که خوشحال ترین فرد جهانی....

امروز همون روز استثنایی من..

انقدر خوشحالم که نگوووووووووووووووووو

امروز همون روز .....

روز تولدم...

ساعت 4 صبح روز 22 دی ....

اول من اومدم بعد داداشم:)):)):)):D

در آخر دم همه ی دوستامو آشناهاو بکس فامیل و ... گرم که امروزمو بهم تبریک گفتن

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 89 دی 22 :: 12:42 عصر :: توسط : I-MaD

سلام

باز دارم مینویسم

نمیدونم چرا این روزا همش دوست دارم بنویسم...شاید چون خالی میشم با نوشتن...

8روز مونده به تولدم... مثل همیشه...خودمو شاد نشون میدم...ولی تو دلم کلی حرفه نگفته هستش که دوست دارم به یکی بگم و پر از غصه...

چه فایده... اون که هیچ وقت این وبلاگ و نمیخونه... منم واسه دل خودمه که مینویسم...

دوست دارم روز تولدم از صبح تا شب با اونی باشم که میخوام...

دوست دارم اولین نفری باشه که بهم تبریک میگه....

دوست دارم بهترین روز عمرم باشه تولد امسالم...

دوست دارم بهترین حرفا و با بهترین چیزارو واسم کادو بیاره...

دلم کادوی مادی نمی خواد...دلم یه چیزی میخواد که ارزشمو نشون بده...

یه چیزی که بفهمونه بهم که هنوز مثل قبل دوسم داره،حتی بیشتر...

یه چیز خوب...

یه چیزی که هیچ کس تو عمرم بهم کادو نداده باشه...

یعنی میشه این چیزا ...؟؟؟؟

اینا چیزای زیادی نیست...فقط یه خواستس...

دلم خیلی گرفته...خیلی...از روزگار...از زندگیم...از سرنوشتم میترسم...میترسم نشه اونطوری که میخوام...میترسم از آینده ی نزدیک...خیلی

میترسم...girl_cray.gif

حرفای ناگفته زیادی دارم که نمیدونم چه طوری بگم... از کجاش بگم...با چه لحنی بگم....

مثل همیشه خدایا کمکم کن... خواهش میکنم...beten

 

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89 دی 14 :: 12:0 عصر :: توسط : I-MaD

سلام:D

نمیدوننم چرا هر وقت میام بنویسم هرچی که قبلا آماده کردم یادم میره

همه میگن :چون خنگی:)):)):))

ولی من میگم: چون هواس نمیزارن وااسه آدم

بعد اون اتفاقی که واسم افتاد..همون دعوای تخیلی،که هیچ وقت یادم نمیره اون 2هفته (چه قدر سخت گذشت واسم)... به گذشتم فکر

میکنم... به روزای خوبی که با هم داشتیم.... به محبتاش ...به توجهاش....

ولی الان وقتی میبینمش،دیگه اون آدم سابق نیست ... نمیدونم من اینطوریش کردم یا اینکه خودش عوض شده..

گاهی اوقات فکر می کنم خسته شده ازم... ولی بعد میگم نه بابا ..اگه خسته شده باشه،چرا اون شب به خاطرم دعوا کرد..یا تو تمام شبای

محرم باهام بود...یا خیلی از رفتارای دیگش و خیلی چیزای کوچیکی که کسی فکرشم نمیکنه

بین زمین و هوا موندم.... آخه اگه دوسم نداشت تو این 3ساله میزاشت میرفت... ولی چرا موند؟؟؟:-؟؟

من با خودمم درگیرم...به این موضوع خیلی وقته رسیدم

 

فلنیشششششششششش




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 89 دی 1 :: 8:24 عصر :: توسط : I-MaD

خسته شدم از این همه ظاهر سازی.. از اینکه واااااااااااااای چه زندگیه خوبی دارم ..

 امروز خیلی روزه خوبیه میدونم ..

 فردا فلانیو میبینم...

 پس فردا ایطوری میشه اونطوری میشه.

............ تظاهر به خوب بودن و خوشحال بودن خیلی بده...

 زندگیه خوبی دارم .. اما راضی نیستم... اصلا راضی نیستم.... 

آخه همش تکراریه...  چه کنم .... نمیدونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

بین 2راهی موندم... خـــــــــــــــــدا خودش باید کمکم کنه....

باز دست به دامن خدا شدم

اما این دفعه با یه فرقه خیلی بزرگ داره

که فقط خودم و خدا می دونیم

ای خــــــــــــــدا برس به دادم............




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : جمعه 89 مرداد 22 :: 11:10 عصر :: توسط : I-MaD

http://samira71m.persiangig.com/birthday/c2.gifhttp://samira71m.persiangig.com/birthday/c2.gifhttp://samira71m.persiangig.com/birthday/c2.gif

امروز کلی خوشحالم چون 1روز مونده به تولدش

28 خرداد تولد عزیز ترین... بهترین...باوفاترین...و...و ...و

اون دنیامِ.... همه چیزمِ...همه کسمِ...

با اینکه این وبلاگ و نمیبینه... ولی واسش مینویسم...

 بهترینم تولدت مبـــــــــــــــــــــــــــارکـــــــــــــــــــــــــ

 

............................................................................................................................................................

 

تمام وجودم را در قلبم..قلبم را در چشمانم..چشمانم را در زبانم خلاصه مکنم تا بگویم.....

 لمس بودنت مبارک

 

................................................................................................................................................................

دوست دارم مثل اینجا دنیارو واست چراغونی کنم

 

confetti.gifconfetti.gifconfetti.gif

...........................................................................................................

 

خدمات وبلاگ نویسان جوان             www.bahar20.sub.irخدمات وبلاگ نویسان جوان             www.bahar20.sub.irخدمات وبلاگ نویسان جوان             www.bahar20.sub.ir
 

تمام زندگیمو تو روز تولدت بهت کادو میدم

............................................................................................................

 

 

دوست دارم ایمانم

 

 

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 89 خرداد 27 :: 1:44 عصر :: توسط : I-MaD
<   <<   6   7   8   9   >   
درباره وبلاگ
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست .
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 92492